اگر مقاله قبلی با عنوان “طرحواره درمانی چیست و چه کاربردی دارد؟” را مطالعه کرده باشید، حتماً متوجه شدهاید که طرحواره درمانی یا اسکیما تراپی (Schema Therapy) یک رویکرد درمانی جدید است. این روش درمانی بر اساس مطالعات متعدد در زمینه آسیبشناسی و درمان اختلالات روانی بخصوص اختلالات روانی مقاوم به درمان مثل اختلال افسردگی و اضطراب مزمن، اختلال شخصیت، اختلال خوردن، اختلال مصرف مواد و غیره تدوین شده است. طرحواره درمانی یا اسکیما تراپی از تلفیق مولفهها و تکنیکهای اثربخش چند روش درمانی معروف شامل درمان شناختی-رفتاری (CBT)، روانکاوی، درمان مبتنی بر روابط اُبژه و درمان هیجان مدار بدست آمده است. در این مقاله قصد داریم به نحوه اثرگذاری طرحواره درمانی یا اسکیما تراپی در رهایی از الگوهای رفتاری آسیبرسان بپردازیم. در این مقاله شما با جزییات جدیدی از فرایند درمان و نحوه تاثیر طرحواره درمانی یا اسکیما تراپی در درمان انواع اختلالات روانشناختی و علیالخصوص اختلال شخصیت مرزی آشنا خواهید شد. در واقع، طرحواره درمانی یا اسکیما تراپی به درمان طرحوارههای ناسازگار اولیه، کشف و درک آنها کمک میکند. این روش درمانی به افراد کمک میکند تا از شر الگوهای ناکارآمد یا مشکلسازی که حاصل از برآورده نشدن یا برآورده شدن افراطی نیازهای عاطفی دوران کودکی است خلاص شوند. در مقاله “چگونه طرحوارهدرمانی به رهایی از الگوهای رفتاری آسیبرسان کمک میکند؟” که در حال مطالعه آن هستید علاوه بر پرداختن به تاثیرات منفی الگوهای ناکارآمد و تکراری در زندگی افراد، به روشهایی برای مقابله و مدیریت بهتر آنها نیز پرداخته شده است.
تعریف طرحوارهها یا تلههای ذهنی
طرحوارهها یا تلههای ذهنی/زندگی به مجموعهای از الگوهای ذهنی گفته میشود. این الگوهای ذهنی از دوران کودکی در فرد شکل گرفته و بر جنبههای مختلف زندگی فکری، عاطفی و ارتباطی وی تاثیر میگذارد. در واقع، بر اساس تجربیاتی که در کودکی و در تعامل با اعضای خانواده و به خصوص با مراقبین اصلی داشتهایم، الگوهای خاصی از فکر کردن، احساس کردن و عمل کردن در ما شکل میگیرند. بطور طبیعی، این الگوها ما را برای اقدام موثر در مواجهه با موقعیتهای زندگی آماده میسازند. اگر طرحوارهها نقش مثبتی در زندگی داشته باشند و موجب رشد و تعالی ما شوند، مشکلی پیش نخواهد آمد. اما زمانی که طرحوارهها تبدیل به طرحوارههای منفی و ناکارآمد شوند موجب ایجاد آسیبپذیری در ما خواهند شد و ما را در الگوهای رفتاری آسیبرسان گیر میاندازند.
از نظر علمی چنین طرحوارههایی را طرحوارههای ناسازگارانه اولیه (Early Maladaptive Schemas) یا تلههای ذهنی مینامند. این طرحوارهها همان الگوهای ذهنی هستند که ما را برای اشتباهات تکراری در زندگی آماده میکنند. در واقع وقتی فردی دارای یک یا چند طرحواره ناسازگارانه اولیه یا تله ذهنی فعال باشد، تمامی تلاشهایش در زندگی برای غلبه بر این طرحوارهها یا رهایی از آشفتگی ناشی از آنهاست. چنین تلاشهای معمولاً بصورت تکرای، افراطی، ناخودآگاه و آسیب زننده هستند. پس همانگونه که گفته شد طرحوارهها یا تلههای ذهنی روی تمامی جنبههای زندگی ما تأثیر میگذارند و به دلیل ماهیت سوگیرانهای که دارند ما را در روابط، افکار و احساسات به دردسر میاندازند.
مهمترین دلایل شکلگیری طرحوارهها یا تلههای ذهنی
شواهد علمی نشان میدهند که مهمترین علل شکلگیری طرحوارهها یا تلههای ذهنی، مشکل در برآورده شدن نیازهای اولیه کودکان و نیز برخی از آسیبهای دوران کودکی است. در ادامه به تشریح آنها پرداخته میشود.
نیازهای اصلی دوران کودکی
بد نیست بدانید یکی از مهمترین عوامل ایجاد طرحوارهها، عدم برآورده شدن نیازهای عاطفی در ایام کودک کودکی و نوجوانی است. به صورت کلی نیازهای کودک شامل موارد ذیل هستند:
- داشتن حس امنیت و دلبستگی ایمن به اعضای خانواده
- احساس استقلال و کارآمدی
- آزاد بودن در بیان نیازها و خواستههای خود از دیگران
- نیاز به بازی و تفریح
- نیاز به تعیین محدودیتها با در نظر گرفتن سن کودک
در صورتی که این نیازها به درستی برآورده نشوند موجب بروز مشکلات خاص هیجانی و رفتاری در کودک میشوند. یکی از پیامدهای ناشی از برآورده نشدن صحیح نیازها، شکل گرفتن طرحوارههای ناسازگارانه اولیه است. در واقع بین برآورده شدن نیاز و شکلگیری طرحوارهها یا تلههای ذهنی رابطه دو طرفه وجود دارد.
تجربههای منفی و آسیبهای دوران کودکی
علاوه بر نیازهای اساسی دوران کودکی، تجربههای منفی و آسیبهای زمان کودکی نیز میتواند به شکلگیری طرحوارهها کمک کند. برخی از این تجارب و آسیبها شامل موارد زیر است:
- برآورده نشدن نیازهای عاطفی کودک؛ از سوی والدین و مراقبین اصلی، میتواند عاملی برای ایجاد الگوهای عاطفی مخرب در روابط آینده باشد.
- آسیب دیدن در زمان کودکی یا قربانی شدن؛ میتواند باعث ایجاد خاطرات همیشگی از درد و رنج، سوء استفاده، ضربه یا ناراحتی در فرد شود.
- زیادهروی در برآورده کردن و عدم تعیین محدودیت برای کودک؛ نیز ممکن است وی را فردی همواره متوقع بار بیاورد. چنین افرادی در مواجهه با شکستها به شدت خشمگین شده و احساس ناکامی عمیقی میکنند.
- نبود استقلال در دوران کودکی؛ ممکن است باعث درونیسازی اجباری برخی از نگرشها و رفتارهای والدین در فرد شوند. برخی از این نگرشها و رفتارها ممکن است به طرحواره تبدیل شوند. طرحوارههایی که انتخاب فرد نبوده و اساساً آسیب زننده هستند.
طرحوارهها/ تلههای ذهنی چگونه ما را با مشکل مواجه میکنند؟
همانطور که گفتیم طرحوارهها یا تلههای ذهنی در دوران کودکی رشد کرده و شکل میگیرند، و در صورتی که مدیریت نشوند باعث خلق الگوهای ذهنی منفی و روابط ناسالم میشوند. طرحواره درمانی به زبان ساده به تلاشی هدفمند برای تغییر در افکار، احساسات و رفتارهای ناخودآگاه مرتبط با طرحوارهها یا تلههای ذهنی گفته میشود. طرحوارهها معمولاً بر روابط بین فردی علیالخصوص روابط عاطفی تاثیر منفی میگذارد. روشهای مقابلهای که توسط طرحوارهها در ما به وجود میآیند نیز اغلب ناسالم و مضر هستند.
به صورت کلی متخصصین اسکیما تراپی 18 طرحواره را شناسایی کردهاند. افراد مختلف ممکن است دارای چند طرحواره همزمان باشند. اما به طور معمول افراد درگیر 3 الی 4 طرحواره یا تله ذهنی هستند. شدت طرحوارهها ممکن است در افراد مختلف به گونه متفاوتی دیده شود. طبق شواهد علمی میتوان چنین ادعا کرد که طرحوارهها در همه آدمها شکل میگیرد؛ اما نوع و شدت آن در افراد مختلف ممکن است متفاوت باشد. بر این اساس باید گفت به دلیل وجود طرحوارههای فعال در ذهن، همه ما ممکن است دارای آسیبپذیریهایی در زندگی باشیم. آسیبپذیریهایی که میتوانند مسیر رشد ما را متوقف کنند. شاید مشکلات ارتباطی همیشگی و آشفتگیهای روزمره یا حتی نارضایتی که در زندگی تجربه میکنیم نیز ناشی از جود همین طرحوارهها یا تلههای ذهنی باشد!
مقاله پیشنهادی: تلههای زندگی چیست؟ 11 نوع تله زندگی + دانلود پرسشنامه تلههای زندگی
پنج حوزهای که طرحوارهها در آن طبقه بندی میشوند
مطالعات انجام شده نشان میدهد که 18 طرحواره ناسازگارانه اولیه را میتوان در پنج حوزه یا دسته مجزا طبقهبندی کرد. این حوزه مرتبط با نیازهای برآورده نشده دوران کودکی و نوجوانی است. پنج حوزهای که طرحوارهها در آن طبقه بندی میشوند عبارتند از:
- حوزه اول، حوزه بریدگی و طرد؛ که در بردارنده طرحوارههایی است که منجر به خلق روابط ناسالم در فرد میشود.
- حوزه دوم، حوزه استقلال و عملکرد مختل؛ مشتمل بر طرحوارههایی است که موجب نادیده گرفته شدن حس قدرت فرد، به عنوان یک فرد بزرگسال میشوند.
- حوزه سوم، حوزه محدودیتهای مختل؛ در این حوزه طرحوارههایی قرار دارند که بر احساس خودکنترلی، توانایی احترام به مرزها و محدودیتها تأثیرگذار است.
- حوزه چهارم، حوزه دیگر جهتمندی؛ تمایل به توجه و قدرتدهی به دیگران در بخشهای مختلف زندگی باعث ایجاد طرحوارههایی میشود نتیجه آنها اولویت دادن افراطی به دیگران و نیازهای آنها است.
- حوزه پنجم، حوزه گوش به زنگی بیش از حد و بازداری؛ که باعث ایجاد طرحوارههایی با اولویت تلاش افراطی برای جلوگیری از شکست و اشتباه، بازداری خواستهها و هیجانات مثبت و بیتوجهی به خواستهها یا احساسات فردی میشود.
جدول یک. حوزههای طرحواره و طرحوارههای مرتبط | ||||
حوزه بریدگی و طرد | حوزه استقلال و عملکرد مختل | حوزه محدودیتهای مختل | حوزه دیگر جهتمندی | حوزه گوش به زنگی بیش از حد و بازداری |
طرد و رهاشدگی
بیاعتمادی/ بدرفتاری محرومیت هیجانی نقص و شرم بیگانگی و انزوای اجتماعی |
وابستگی / بیکفایتی
آسیبپذیری نسبت به بیماری و ضرر گرفتار / خود تحول نیافته شکست وابستگی / بیکفایتی |
استحقاق / بزرگمنشی
خود کنترلی و خود انضباطی ناکافی |
وابستگی / بیکفایتی
آسیبپذیری نسبت به بیماری و ضرر گرفتار / خود تحول نیافته شکست |
منفی گرایی / بدبینی
تنبیه گرایی استانداردهای سفت و سخت / انتقاد جویی بازداری هیجانی |
طرحوارهها منجر به ایجاد چه نوع سبک مقابلهای در ما میشوند؟
سبک مقابلهای به واکنشهای رفتاری فرد در مقابل یا در نتیجه طرحوارهها در اطلاق میشود. به طور معمول یک سبک مقابلهای از افکار و احساسات آغاز شده و به رفتار منجر میشود. این رفتارها به عنوان راهی برای اجتناب از احساسات دردناک و طاقت فرسای است که طرحوارهها ایجاد میکنند. بد نیست بدانید سبک مقابلهای در برخی شرایط خاص و در دوران کودکی میتواند مفید باشد، زیرا ضامن بقای فرد است؛ اما وجود افراطی آن در بزرگسالی باعث تقویت طرحوارههای ناسازگارانه میشود.
به طور معمول سبک مقابلهای هر شخص متناسب با شرایط زندگی، خلق و خوی فردی و آموخته شده وی از اُبژهها یا والدین دوران کودکی به صورت ناخودآگاه طرحریزی و ایجاد میشود. در ضمن این سبکها از فردی به فرد دیگر متفاوت هستند و ممکن است در طول زمان سبک مقابلهای افراد تغییر کند، اما فرد همچنان درگیر همان طرحواره باشد. به صورت کلی سه سبک مقابلهای اجتناب (فرار کردن)، تسلیم (تسلیم شدن) و جنگیدن (جبران بیش از حد) وجود دارند. در ادامه به توضیح بیشتر در مورد سبکهای مقابلهای میپردازیم.
اجتناب (فرار کردن)
در این سبک مقابلهای فرد تمرکز خود را بر داشتن زندگی بدون وجود آشفتگیهای ناشی از طرحواره میگذارد و به همین علت از شرکت در فعالیتها یا موقعیتهایی که باعث ایجاد آسیب یا صدمه به وی میشود، اجتناب میکند. اجتناب از طرحواره میتواند باعث ایجاد رفتارهای پرخطر همچون مصرف مواد، رفتارهای وسواسگونه و اجباری یا رفتارهایی که باعث حواسپرتی میگردند همچون کار کردن بیش از حد، شود.
تسلیم (تسلیم شدن)
هنگامی که فرد بصورت ناخودآگاه و در گذر زمان تصمیم به پذیرش یک طرحواره میگیرد، در واقع در مقابل آن تسلیم میشود. درگیر بودن در این سبک مقابلهای به معنای تقویت طرحواره یا ادامه دادن فرد براساس آن طرحوارههای ناسازگارانه اولیه است. این سبک ممکن است در افرادی که در کودکی دچار غفلت عاطفی بودهاند، بیشتر دیده شود.
جنگیدن (جبران بیش از حد)
زمانی که فرد با طرحواره فعال خود به مبارزه پرداخته و برخلاف آن عمل میکند، از سبک مقابلهای جنگیدن یا جبران بیش از حد استفاده میکند. افراد زیادی جنگیدن را پاسخی سالم به طرحواره میدانند و در جهت جبران بیش از حد آن تلاش میکنند. به طور معمول اعمال و رفتارهایی پیامد چنین سبک مقابلهای هستند پرخاشگرانه، بدون احساس یا بیش از حد عملگرایانه به نظر میرسند، این واقعیت میتواند بر روابط فرد و دیگران تأثیرگذار باشد.
همانگونه که گفته شد، اگرچه سبکهای مقابلهای پاسخهای رفتاری خاص به منظور پیشگیری از فعال شدن طرحوارهها و آشفتگیهای ناشی از طرحوارهها هستند و ممکن است نتایج مثبتی هم برای فرد داشته باشند؛ اما به دلیل ماهیت افراطی که پیدا کردهاند ممکن است آسیب زننده بوده و به تداوم طرحوارهها یا تلههای ذهنی کمک کنند.
ذهنیت طرحوارهای چیست؟
متخصصین طرحواره درمانی، ذهنیتهای طرحوارهای (Schema Modes) را نیز به عنوان یکی از عوامل موثر در تدوام طرحوارها و مشکلات ناشی از آنها در زندگی فرد میدانند. ذهنیت طرحوارهای، یک حالت ذهنیِ لحظهای، موقت و گذرا است که بطور ناگهانی سیستم ذهنی، عاطفی، رفتاری و ارتباطی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. در واقع، ذهنیت (Mode) فعلی هر شخص ترکیبی از طرحوارههای فعال و سبکهای مقابلهای او است. اگر طرحوارهها و سبکهای مقابلهای وی سازگارانه و مثبت باشند ذهنیت سالم و اگر ناکارآمد و آسیبزننده باشند به عنوان ذهنیت ناسالم طبقهبندی میشود. پس طبق تعریف ارائه شده دو طبقه کلی از ذهنیتها وجود دارد؛ ذهنیت سالم یا سازگارانه و در مقابل آن ذهنیت ناسالم یا ناسازگارانه. بر اساس رویکرد اسکیما تراپی ذهنیتهایی که باعث بروز مشکلات هیجانی، رفتاری و ارتباطی در افراد میشوند ماهیتی ناسازگارانه دارند.
طبق شواهد موجود، علاوه بر طرحوارهها و سبکهای مقابله، ذهنیتهای ناسازگارانه نیز به عنوان عاملی برای تداوم الگوهای رفتاری آسیبرسان هستند. لذا، یکی از اهداف مهم طرحواره درمانی تغییر ذهنیتهای طرحوارهای ناسالم و تقویت ذهنیتهای سالم در فرد است. طرحواره درمانی میتواند با تغییر در ذهنیتها موجب رهایی از شر الگوهای رفتاری آسیبرسان شود. در واقع، ذهنیتهای طرحواره به درمانگر کمک میکنند تا فرد را با توجه به سبک مقابلهای، رفتارها و ویژگیهای فردی وی در دسته خاصی قرار داده و درمان کنند. ذهنیتهای طرحوارهای به چهار دسته کلی تقسیم میشوند:
- ذهنیتهای کودک؛ که با احساسات و رفتارهای کودکانه مشخص میشوند.
- ذهنیتهای مقابلهای ناکارآمد، که برای جلوگیری از ناراحتی عاطفی استفاده میشوند اما در نهایت فقط طرحواره را تقویت میکنند.
- حالتهای والد ناکارآمد؛ که در اصل درونیسازی صداهای انتقادگرانه، متوقعانه یا خشن والدین هستند.
- حالت بزرگسال سالم؛ که نشانگر خود منطقی، سالم و کارآمد در فرد است. این ذهنیت با تعیین محدودیتها و مقابله با تاثیرات منفی ناشی از سایر ذهنیتها، موجب برخورد موثر فرد با چالشهای زندگی میشود.
هدف طرحواره درمانی یا اسکیما تراپی چیست؟
بطور کلی، هدف طرحواره درمانی شناسایی، مدیریت و تغییر طرحوارهها، سبکهای مقابلهای و ذهنیتهای طرحوارهای و در نتیجه آن تغییر الگوهای رفتاری خود آسیبرسان در افراد است. لذا میتوان گفت اهدافی که در اسکیما تراپی برای شما در نظر گرفته میشود عبارتند از:
- شناسایی طرحوارههای ناسازگارانه و تلاش برای درمان و تغییر آنها
- شناسایی سبکهای مقابلهای و ایجاد ارتباط بین آنها و نیازهای عاطفی فرد
- تغییر الگوهای احساسی و رفتاری ناشی از طرحوارهها
- اینکه یاد بگیرید نیازهای عاطفی اصلی خود را با روشهای سالم و سازگارانه برآورده کنید
- اینکه یاد بگیرید چگونه در مواقعی که نیازهای عاطفی شما برآورده نمیشود بدون پریشانی و احساس ناکامی و به روشی سالم واکنش نشان دهید
در نهایت، همه اینها به شما کمک میکنند تا یک ذهنیت بزرگسال سالم و قوی را در خود ایجاد کنید. یک ذهنیت سالمی که به خوبی توسعه یافته است و میتواند به مدیریت و تغییر سایر ذهنیتها کمک کند. چنین تغییری موجب میشود تا فرد از شر الگوهای مخرب در احساسات و روابط خلاص شود.
از چه تکنیکهایی در طرحواره درمانی استفاده میشود؟
اغلب متخصصان طرحواره درمانی با توجه به شرایط مراجع و روش درمانی خود، از چندین تکنیک مهم در درمان استفاده میکنند. برخی از تکنیکها برای اغلب مراجعین کارآمد است، اما همین تکنیک ممکن است برای یک مراجع خاص اثربخش نباشد. در این صورت مراجع باید موضوع را با تراپیست طرحوارهدرمانگر خود در میان بگذارد. نکته مهمی که مراجع و درمانگر باید به خاطر داشته باشند رابطه درمانی موجود بین آنها است. هر چه رابطه درمانی با احساس راحتی و امنیت بیشتری همراه باشد، پیامد درمان هم میتواند بهتر باشد. به طور معمول در اسکیما تراپی از دو تکنیک مواجهه همدلانه (Empathic confrontation) و بازوالدینی حد و مرزدار (Limited reparenting) استفاده میشود که در ادامه به تشریح آنها میپردازیم:
- مواجهه همدلانه. با این تکنیک درمانگر شما تلاش میکند تا طرحوارههای مطرح شده را اعتبار بخشد، نسبت به شما درک و همدلی داشته باشد و در عین حال به شما کمک کند تا اهمیت تغییر را درک کنید.
- تکنیک بازوالدینی حد و مرزدار. متخصص طرحواره درمانی با استفاده از این تکنیک به شما کمک میکند تا در یک فضای امن، همراه با شفقت و احترام به نیازهای عاطفی که در دوران کودکی برآورده نشدهاند، دست یابید. واژه “حد و مرزدار” یا “محدود” به این معنی است که با هدف درمان و چارچوبهای رواندرمانی مطابقت دارد.
مقاله پیشنهادی: تراپی چیست و چرا شروع آن برای هر کسی ضروری است؟
تکنیکهای مهم طرحوارهدرمانی
به صورت کلی تکنیک های طرحواره درمانی به چهار دسته تکنیکهای احساسی، تکنیکهای میان فردی، تکنیکهای شناختی و تکنیکهای رفتاری تقسیم بندی میشوند که در ادامه به آنها میپردازیم.
تکنیکهای احساسی/هیجانی
تمرکز برخی از تکنیکهای طرحواره درمانی بر احساسات و هیجانات است. تکنیکهای هیجانی عمدتاً شامل تصویرسازی و تداعی خاطرات گذشته و ایفای آن نقش هستند. طرحواره درمانگر با ایجاد محیط امن در درمان این فرصت را به مراجع میدهد که هیجانات آسیب زننده خود را که در گذشته ریشه دارند؛ بازسازی کرده و از طریق پردازش مجدد تاثیر آنها را کم نماید. در این تکنیک، ابتدا مراجع به صورت کامل احساسات خود را تداعی کرده و در نقش فرو میرود و با کمک درمانگر سعی میکند از طریق تقویت ذهنیت بزرگسال سالم در خود، به آنها پاسخ دهد. این امر کمک زیادی در کنترل خاطرات منفی دارد که موجب رنجش فرد میشوند مثل خاطرات بد از رابطه با والدین و غیره. این تکنیکها باعث میشود که مراجع پس از چندین جلسه درمانی، تاثیرات طرحواره درمانی در رهایی از شر الگوهای رفتاری آسیب رسان خود را مشاهده کند.
تکنیکهای میان فردی
تکنیکهای مرتبط به حوزه روابط بینفردی به بررسی روابط شخص با دیگران، شناسایی تاثیر تلههای ذهنی وی در روابط و ارائه راهکارهای درمانی کارآمد میپردازد. در مواردی ممکن است از یکی از اعضای خانواده، پارتنر یا حتی دوست فرد برای کمک به درمان بهتر وی دعوت به عمل آید. این امر موجب تسریع در فرایند اسکیما تراپی خواهد شد.
تکنیکهای شناختی
مجموعه تکنیکهای شناختی به شناسایی طرحوارهها/ تلههای ذهنی و چالش کشیدن الگوهای فکری آسیبرسان حاصل از آنها میپردازند. در این تکنیک طرحواره درمانگر در تلاش است تا به بررسی تجربیات زندگی مراجع، شناسایی افکار و اعمالی که باعث تقویت یا تضعیف طرحواره یا طرحوارهها در وی شدهاند، بپردازد. در این تکنیک ممکن است از روشهای مختلفی همچون مکالمات هدفمند، فلش کارت یا غیره برای بررسی و تغییر استفاده شود.
تکنیکهای رفتاری
تکنیکهای مورد استفاده در حوزه رفتاری سعی در تغییر الگوهای رفتاری مراجع دارند. در این تکنیک عمدتاً سبک مقابلهای فرد بررسی شده و تلاش میشود تا با ایجاد فضایی جدید به فرد کمک شود تا انتخابهای مثبت و سالمتری داشته باشد. تمرکز اصلی این تکنیک بر تغییر الگوهای رفتاری، تقویت مهارتهای ارتباطی و استفاده از مهارت حل مساله با کمک درمانگر است. حتی در برخی شرایط ممکن است طرحوارهدرمانگر تمرینهای ورزشی را نیز در جهت درمان به مراجع پیشنهاد کند.
آیا در استفاده از طرحوارهدرمانی محدودیتی وجود دارد؟
طرحواره درمانی به عنوان یکی از روشهای درمانی موثر و کارآمد برای برطرف کردن بسیاری از مشکلات حوزه سلامت روان همچون اختلالات خوردن یا افسردگی شناخته میشود. هر چند اغلب متخصصین از این روش درمانی برای تغییر در شخصیت و درمان اختلالات شخصیت همچون اختلال شخصیت مرزی بهره میبرند، اما این روش درمانی برای کمک به مراجعینی که از مشکلات روانی مقاوم به درمان نظیر وسواس فکری-عملی (OCD)، استرس، اضطراب و افسردگی مزمن رنج میبرند نیز بسیار موثر است.
چگونه میتوانم اسکیما تراپی را شروع کنم؟
اگر درصدد شروع طرحواره درمانی هستید باید این واقعیت را در نظر بگیرید که پیدا کردن طرحواره درمانگر به نسبت سایر رویکردهای درمانی امری نسبتاً مشکل است. چرا که طرحواره درمانی یک رویکرد جدید و تخصصی است که اکثر مشاوران و روانشناسان در این زمینه آموزش نمیبینند و آشنایی حرفهای چندانی با آن ندارند. یکی از دلایل اینکه طرحواره درمانگران کمی در کشور وجود دارند تخصصی بودن درمان اختلالات شخصیت و بخصوص شخصیت مرزی است که عمدتاً توسط طرحواره درمانی صورت میگیرد. دلیل دیگر دشواری در یافتن طرحواره درمانگر خوب این است که درمان اختلالات روانی نیازمند دانش کافی در زمینه آسیبشناسی روانی است.
از بین روانشناسان تنها روانشناسان بالینی آموزش دیده در درمانگاههای سلامت روان -که عمدتاً فارغالتحصیل دانشگاههای وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی هستند؛ در زمینه آسیبشناسی روانی و تشخیص اختلالات روانی آموزشهای لازم را میبینند. بطور کلی تعداد چنین روانشناسان بالینی در کشور بسیار کم است. این امر باعث میشود تا در درجه اول یافتن یک تراپیست یا رواندرمانگر خوب و در درجه دوم پیدا کردن یک طرحواره درمانگر دشوار باشد. پس مهمترین و اولین مرحله پیدا کردن یک فرد متخصص کارآمد و حرفهای در این حوزه است. برای اسکیما تراپی میتوانید جلسات خود را با دکتر مهدی امینی، متخصص روانشناسی بالینی و طرحواره درمانگر شروع کنید. همانگونه که در رزومه دکتر امینی ذکر شده است ایشان بصورت تخصصی در زمینه درمان اختلالات شخصیت و اختلالات روانی مقاوم به درمان فعالیت دارد. یک راه دیگر پیدا کردن طرحواره درمانگر خوب، پرس و جو از دوستان و آشنایان است. شاید دوستان شما بر اساس تجربه، متخصص طرحواره درمانی خوب و کاربلد را به شما معرفی کنند.
جمعبندی
ما در این مقاله بصورت مفصل به این موضوع پرداختیم که طرحواره درمانی یا اسکیما تراپی چگونه به ما کمک میکند تا از شر الگوهای رفتاری آسیبرسان خلاص شویم؟ در این مقاله شما با فرایند طرحواره درمانی، تکنیکهای مختلف درمان، روش یافتن طرحوارهدرمانگر خوب و غیره آشنا شدید. با مطالعه این مطلب و با آگاهی که کسب کردید به خوبی میتوانید برای شروع اسکیما تراپی و تغییر طرحوارهها یا تلههای ذهنی مخرب خود اقدام کنید. حتی اگر از مشکلات روانی خیلی شدیدی هم در رنج نیستید طرحوارهدرمانی میتواند برایتان مفید بوده و باعث احساس بهتر در زندگیتان شود. در صورتی که سوالاتی در رابطه با این روش درمانی داشتید با پشتیانی سایت دکتر مهدی امینی در ارتباط باشید.
سوالات متداول
1- طرحواره درمانی (ST) برای چه کسانی مفید است؟
طرحواره درمانی برای هر کسی که درصدد ارتقای سلامت روانی، افزایش رضایت، بهبود روابط عاطفی و حرفهای خود است میتواند مفید باشد. مطالعات نشان دادهاند که طرحواره درمانی برای درمان انواع اختلالات روانی موثر است. طرحواره درمانی همچنین میتواند برای افرادی که دارای عزت نفس پایین، خشم مزمن، احساس گناه یا شرم، کمال گرایی افراطی، اهمالکاری، احساس تنهایی یا انزوا، مشکلات مربوط به دلبستگی، مشکل در صمیمیت یا اعتماد، و سایر مشکلاتی که در شادی و رضایت آنها اختلال ایجاد میکند، مفید باشد.
2- طرحواره درمانی (ST) چقدر طول میکشد؟
طول مدت طرحواره درمانی به عوامل مختلفی بستگی دارد، مانند تعداد و شدت طرحوارههای شما، پیچیدگی مشکلات، اهدافی که می خواهید به آن برسید، سرعت پیشرفت و تعداد جلسات در ماه. به طور معمول، طول مدت طرحواره درمانی 12 تا 24 ماه است. در خلال این مدت نیاز است تا شما بصورت هفتهای یک یا دو بار به طرحواره درمانگر خود مراجعه کنید. اکثر طرحواره درمانگران یک جلسه در هفته را کافی میدانند. ناگفته نماند برخی از افراد بسته به نیازها و ترجیحات خود ممکن است از دوره طرحواره درمانی کوتاهتر یا طولانیتر استفاده کنند.
3-تفاوت بین درمان شناختی- رفتاری (CBT)، رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) و طرحواره درمانی (ST) چیست؟
رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) و طرحواره درمانی (ST) انواعی از درمان شناختی- رفتاری (CBT) هستند. این دو درمان به عنوان “موج سوم” درمان شناختی- رفتاری (CBT) نیز شناخته میشوند. دلیل این نامگذاری این است که در درمانهای ST و SFT علاوه بر افکار، باورها و رفتار به سایر فرآیندهای روانشناختی نیز توجه میشود. درمان DBT شامل توجه به برخی مهارتهای مهم همچون ذهن آگاهی، مهارت بین فردی و غیره است و در طرحواره درمانی بر توجه به نیازهای تجربی و عاطفی تاکید میشود.
از نظر کاربرد درمان شناختی- رفتاری (CBT) عمدتاً یک درمان قوی و مبتنی بر شواهد برای درمان مشکلاتی چون اضطراب، افسردگی و استرس است. از طرحواره درمانی برای درمان افراد مبتلا به اختلال شخصیت و مشکلات روانی مقاوم به درمان استفاده میشود. درمان DBT نیز به طور خاص برای درمان اختلال شخصیت مرزی (BPD) یا بوردرلاین ایجاد شده، اما امروزه کاربردهای درمانی دیگری نیز پیدا کرده است. از نظر طول مدت، درمان CBT معمولاً بین 10 تا 20 جلسه طول میکشد، در حالی که درمانهای ST و SFT معمولاً طولانیتر هستند.